توضیحات
موضوع این کتاب، شرح سرگذشت «حسین شهیدزاده» و تحلیل اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران از سال 1310 لغایت 1360 ه . ش» است. کتاب حاضر، مشتمل به شرح خاطرات دکتر «حسین شهیدزاد» نویسنده، مترجم، هنرمند و سیاستگذار ایرانی در یک دورۀ پنجاه سالهاست. مخاطب با مطالعۀ این نوشتار، علاوه بر آشنایی با شخصیت و سرگذشت شهیدزاده، با اوضاع اجتماعی و سیاسی ایران از سال 1310 تا 1360 ه.ش. آشنا گردیده و به بسیاری از دزدیها، فسادها وپارتی بازیهای موجود در سلسلۀ پهلوی واقف میشود.
کتاب دربردارنده۳۵۷ صفحه در ۲۱ عنوان (سرفصل) است: ۱. مقدمه ۲. سخنی با خوانندگان ۳. مسافرتها ۴. شهر ناآشنا ۵. مدرسه عالی سپهسالار ۶. کانونی ناآشنا ۷. آقا عباد ۸. مدرسه مبارکه شرف احمدی ۹. دیدار دوست ۱۰. تنها در جمع ۱۱. خانهای دیگر ۱۲. باز هم شورآباد ۱۳. دبیرستان حکیم نظامی ۱۴. شهر افسونگر ۱۵. شهریور سرنوشتساز ۱۶. کوخی در کاخ ۱۷. عشق و جوانی ۱۸. دانشگاه تهران ۱۹. روزگاری دیگر ۲۰. از دلگشا تا برن ۲۱. یادی از دوستان اهل قلم.
«راه بیبازگشت» دنباله خاطرات و یادداشتهای شادروان دکتر حسین شهیدزاده است که مجلد نخستین آن، «روزگاری در شورآباد»، از سوی نشر البرز و درسال ۱۳۷۷ انتشار یافت.
آشنایی بیشتر با مؤلف ولو به اجمال ضروری است، چه آن مرحوم عاشق شهر و دیار خود بود و تا واپسین لحظهای که قلم رابه زمین گذاشت، پیوسته از یار و دیار و متعلقات آن غافل نماند.
مرحوم دکتر حسین شهیدزاده نه تنها نویسنده که دیپلمات، مترجم و نقاشی توانا از دودمان فضلای شهر قم بود. او بی هیچ ادعایی به کار نوشتن در موضوعهای گوناگون و نقشآفریدن و ترجمهکردن پرداخت. از سرشناسان قم بود که «همه قبیله او از عالمان دینی بودند». او فضیلت دینمداری را به اقتضای اصالت خانوادگی خود حفظ کرد. در سال۱۳۰۱ش در خاندانی سرشناس و خوشنام متولد شد. جد پدری او مرحوم آیتالله شیخ محمدحسن نادی معروف به «چهارمردانی» از روحانیان متنفذ قم در عهد ناصری به شمار میرفت و جد مادریاش مرحوم آیتالله العظمی حاج میرزا محمد قمی معروف به «ارباب»[۱] بود. پدر ایشان محمدتقی بیک ارباب مورخ، نویسنده و فاضلی هوشمند در عهد ناصری بود[۲] و آثار متعددی چون تاریخ دار الایمان قم از وی به جا مانده است. آیتالله حاج میرزا محمد ارباب محقق توانای حوزه علمیه قم بود که کارهای باارزشی چون اربعین حسینیه و تصحیح کتاب معظم بحارالانوار را در اختیار اهل علم قرار داد.
دکتر شهیدزاده چهارساله بود که پدر خود، آقا شیخ علی را از دست داد. آقا شیخ علی برای مذاکره با سران دولت از طرف علمای شهر قلم به تهران رفته بود که در بازگشت در راه حضرت عبدالعظیم(ع) در تصادفی ساختگی کشته شد. علمای حوزه او را به دلیل آن که جان خود را در راه دین و ارزشهای آن گذاشت، شهید نامیدند و نام فامیلی شهیدزاده از آنجا برخاست……
کتاب «راه بیبازگشت؛ زندگی نامه همراه با تحلیل های مقطعی از وضع اجتماعی ایران» نوشتۀ «حسین شهیدزاده» توسط «انتشارات اطلاعات» در 376 صفحه چاپ شده است.